آشوب!
وقتی کلید در خونه رو داشتم فرو میکردم تو دکمه آسانسور...
وقتی تاکسی سوار شدم و یه دور کامل زدم و فقط دویست متر اونطرف تره جای اولم پیاده شدم و کلی کرایه تاکسی دادم...
وقتی بسته ی نون نهارمو گم کردم...
وقتی هفت بار رفتم دم الکتریکی و آخر سرم لامپ مهتابی جای آفتابی گرفتم...
وقتی نماز مغربو چند بار خوندم و آخر سر هم نفهمیدم چی شد...
دریافتم که مخم رسمن پوکیده...
- ۱ نظر
- ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۷