33-86
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
دوستم نمیتونست قدم از قدم برداره... معده درد و کمر درد...
بهش گفتم، فشار های عصبیت باید از یه جا بزنه بیرون دیگه لامصب!
و اون همچنان در انکار!
پدر پسری که دوستش داره و دو سال با هم آشنان، گفته که به هیچ وجه حاضر به وصلتشون نیست... حتی تهدیدشون کرده... کلی هم توهین و بی احترامی...
به شدت نگرانشم...
...
صبح بعد صبحانه، دیگه طاقتم طاق شد و گفتم پاشو بریم دکتر...
بردمش و تا برگردیم شب بود... با ضعف و حال بد...
برگشتم خونه و براش غذا بردم...
...
شب سپردمش دست دوست موفرفری م و اومدم خونه...
- ۹۵/۰۶/۲۴