پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-178

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

رسمن اون روزهایی که یادداشت نمینویسم رو مخمه!!!

یه وسواس عجیب و مسخره!

یه قانون که خودم میذارم، بعد کلافه میشم!

...

حتی، شماره گذاشتن برای مطالبم... اگه اشتباه بشه اذیتم میکنه... گاهی حساب هم میکنم ببینم بر اساس تاریخ روز، عدده درسته یا نه...

بعد، اصرارم به شرح اتفاقات روز...

اونقدر درگیر این میشم که چه اتفاقاتی افتاده که دیگه به اون حرف اصلی که میخواستم بزنم نمیرسم...

خیلی وقتا میخوام در مورد برداشت شخصیم از چیزی بگم، یا چیزی رو تحلیل کنم، یا حتی خاطره ای که تو ذهنم لود شده بر اثر یه جریان....

ولی اصلن نمیرسم بنویسم!!!

و این در حالیه که من تمام مدت یکی تو مخم نشسته که داره حرف میزنه، با زبان معیار، نه محاوره، و اتفاقاتی که شاهدشه توضیح میده... انگار که داره برای شخص دومی؟ سومی؟ تعریف میکنه... انگار کلن داره وبلاگ مینویسه...

ولی...

وقتی به اینجا میرسم، سکوت میکنه!

...

چمه خب؟!


پ.ن

همین الان هم دارم فکر میکنم برم جاهای خالی وبلاگ رو پر کنم...

این اعدادی که نیست، ذخیره پیش نویس شده...

کم کم اضافه میشه...

پ.ن.2

و دیگه اینکه، یه جایی از مخم هم الان گیر داده که چرا از امروزت تعریف نمیکنی...

چرا ننوشتی که چی شد!!

پ.ن.3

عق. یق کبودی که میخواستم، امروز با پست رسید...

خیلی زیباست...

بیصبرانه منتظرم برم کارگاه و اره ش کنم ببینم تو دلش چه شکلیه!

فعلن که یه کلوخه!... ولی از یه تیکه ش که پریده بود رنگش معلوم بود...


  • پری شان

نظرات (۲)

خود درگیر مزمن.
معمولا اکثرا درگیرشن!
پاسخ:
به نظر میرسه کاملن این پتانسیل وجود داره که یه آدم خودش به تنهایی -فارغ از دنیای بیرون-  زندگی رو برای خودش جهنم کنه... 
درگیری البته.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی