پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-177-1

چهارشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ب.ظ

جوجه پوستش حسابی خشک شده.

میخواستم کمک بدم با مامانش بریم دکتر، بعد مامانش گفت که نمیاد. و تلفنی با دکتر صحبت میکنه. و عکس میگیره و میفرسته... و از من خواست برم پیش دکتر داروشو بگیرم...

رفتم و گفتم خودمم ویزیت کنه... 

ازم درباره خشم پرسید، و من جریان نامه نوشتنمو براش تعریف کردم...

خیلی خوشش اومد.

شروع کرد درباده اهمیت نوشتن در یادگیری درست زبان مادری حرف زد و بعد رفت تو تاریخ...

از حمله ی اعراب و مغول، اومد تا پهلوی و بعد جمهوری اسلامی... برگشت به ساسانی و مقایسه کرد با الان... رفت تو شاهنامه و مقایسه کرد با حمله اعراب... اومد پهلوی اول، بعد رفت تا جنبش های ضد نژاد پرستی و مارتین لوتر و کندی...

و من تو اون یک ساعت و اندی فقط لبخند زدم و سر تکون دادم و گفتم بله بله... و به دوست جدی م فکر کردم که تو ایستگاه مترو منتظرم نشسته بود...


  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی