پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-208

شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

از صبح مشغول بودم... دوست جدی م اومد پیشم. یه برنامه ی نقشه کشی ه که داره تمرین میکنه یاد بگیره و چند وقت یه بار کاراشو میاره رفع اشکال.

سن. گ ه رو تراشیدم. 

تو این سفارش، هر داستانی که ممکن بود سر سن. گ داشته باشم، اتفاق افتاد... کم کم دارم حس سنگینی میکنم... بعضی از کارا خیلی خوب پیش میره، بعضی حسابی گره داره توش...

...

عصری مهربان دوستم هم جهت صرف چای به ما پیوست... بیش از یک سال بود که نیومده بود کارگاه... مشغول صحبت بودیم که ری زنگ زد و از قضا ناخوش بود... البته که پرروتر از این حرفاست که به کلام بیاره... وقتی فهمید بچه ها پیشمن، منصرف شد... 

تلفن رو که قطع کردم، بچه ها پرسیدن کی بود، و من لاجرم گفتم...

مهربان دوست برای لحظه ای حالت چهره ش تغییر کرد، ولی سریع خودشو جمع و جور کرد...

...

مهربان دوستم، احساس میکنه حضور ری، باعث کمرنگ شدن رابطه ی دوستیمون شده... 

مسخره ست، دو سه برابر دختربچه های مدرسه ای سن داریم، ولی خوب گاهی اینجور چیزا هم پیش میاد... 

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی