33-210
دوست جدی م گفت، باز تو یه ذره کار کردی، سریع به خودت مرخصی دادی؟!!!
موندم خونه که به مامان کمک بدم.
بعد هم با موفرفری قرار گذاشتم.
خونه ی موفرفری اصولا پاتوق گنگ مون ه. جایی که هر ساعت شبانه روز که خواستی میتونی در بزنی و بگی سلام! من اومدم!... حتی گاهی خود موفرفری خونه نبوده و ما اونجا بودیم.
تو راه داشتم فکر میکردم که شش ماهی هست که نیومدم شب بمونم. گاهی فقط چند ساعت... یعنی درست از وقتی که جوجه اومده... یه آدم نیم متری ه کچل بی دندون، همه سیستم زندگی و روابط منو تحت تاثیر قرار داده!
وقتی رسیدم فهمیدم چقدر دلم تنگ شده بوده.
البته که برنامه ی دیدارمون، نه واسه دل خودمون، که جهت بررسی یه موضوع مهم بود.
دوست هنرمندمون مدتیه گرفتار شده و هر روز بدتر از دیروز...
رابطه با یه آدم اشتباه که نه میتونه دل بکنه و نه میتونه ادامه بده.
تمام شب به صحبت و پیدا کردن راه کار گذشت... و البته مثل همیشه پایان بحث هامون تماشای یه فیلم بود که از قضا بسیار تلخ...
- ۹۵/۱۰/۲۷