پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-212

چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

هنری، دیشب تا صبح تو خواب ناله میکرد... وضعیتش به شدت نگران و غمگینم میکنه... 

صبح دوست ریلکسم تماس گرفت که میاد پیش هنری. من هم باید بانک میرفتم و به این بهانه اومدم خونه...

حالم بد بود. قرار بعدازظهرمو با دوست جدی م بهم زدم و فقط خوابیدم... 

...

عضو یه گروه تلگرامی پونزده شونزده نفره هستم که از بچه های مدرسه مون هستن. منتها بچه هایی که تا راهنمایی اونجا درس خوندن. من دبیرستان وارد اون مدرسه شدم. در نتیجه هیچ تلاقی ای باهاشون نداشتم، ولی چون تو گروه بزرگتر فارغ التحصیلان، از همه بیشتر احساس نزدیک بودن بهشون میکردم، وقتی که اعلام استقلال کردن و گروه جدید زدن، من هم بهشون ملحق شدم...

خلاصه که یهو وارد یه جمعی شدم که بک گراندی ازشون نداشتم جز شنیدن اسمشون از بچه های گنگ موقع تعریف کردن خاطرات نوجوانی.

تو این گروه یک نفر که از قضا نویسنده هم هست بیشتر از بقیه توجه منو جلب کرد و باعث شد روابطم باهاش صمیمی تر بشه.

الان یکی دو روزه که سر یه داستانی و یه سری سوءتفاهم ها، فرد مذکور، مورد حمله و انتقاد شدید بقیه واقع شده.

تا اینجاش هیچی...

نکته ی جالب تو این اتفاقات ری اکشن خودم بود.

من اصولا آدم بحث و جدل نیستم... وقتی یه جایی دو نفر در حال جر و بحث باشن، قطعا اولین ری اکشنم ترک محله!... احساس خفقان و نفس تنگی میکنم انگار... و دیگه اینکه جز در مورد عزیزترین های زندگیم، خانواده م، دیگه هیچ وقت یادم نمیاد واسه خاطر کسی جلوی بقیه سینه سپر کرده باشم!...

و این آدم جدیدی که دارم از خودم میبینم برام عجیبه!!!... یه ور جدیدی از منه که اونقدر نمیشناسمش حتی نمیتونم رفتارشو پیش بینی کنم!...

دوست نویسنده، طی اون اتفاق رنجید و بر خلاف قوانین گروه، بدون توضیح گروهو ترک کرد!...

و بعد که برا همه سوال شد که چی شده و اینا، یهو شروع کردم به حرف زدن و توضیح و دفاع و اینجوری بود که آتیش جنگ شروع شد!!!

بعد چند نفری اومدن سمت من و چند نفری جبهه ی مقابل و دو سه نفری هم سکوت!

این پروسه ی بحثه و بعد چند دسته شدنه خیلی جالب بود... بالا پایین شدن آدما، غلبه ی احساس، بعد از اون ور محکوم کردن با منطق و...

و من که در تمام این مدت حضور داشتم و میخوندم! به جای قطع کردن اینترنت و بی خیال شدن!...

لوکیشن اعضا از شرق دور تا غرب وحشی رو پوشش میده و به خاطر همین، رسمن هیچ تایم آتش بس و استراحتی وجود نداشت و در کل شبانه روزی یکی ایز تایپینگ بود!...

...

خدا به خیر کنه...


  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی