33-271
به دکی گفته بودم بیا بریم گلی موهاتو کوتاه کنه... سفیداتم که حسابی رخ نموده... بیا رنگشم میکنیم...
بالاخره امروز باهم رفتیم پیش گلی.
از ساعت نزدیکای دوازده ظهر تا دم غروب مشغول بود!... طفلی موقع آرایشگری، اسلوموشن ترین آدم دنیاست!... چه برسه به اینکه تازه برای ما ناهارم درست کرده بود بچه!...
رو اون موهای اولترا صاف، کات خیلی خوبی انجام داد... مایه افتخار طور!...
مدتها بود مخ دکی رو سالاد کرده بودم که بیا و رنگ موهاتو از تم قهوه ای و شکلاتی و های لایت طلایی و استخونی و اینا در بیار و برو تو تم بنفش، شرابی... که مطمئنم به پوستت خیلی میاد!...
وقتی دیروز خودش اعلام کرد از رنگ ماهاگونی خوشش اومده، تامل نکردم و رفتم گرفتم...
امروز وقتی کارشون تموم شد و گلی براشینگم انجام داد، به دکی گفتم: اگه تنها دستاورد سال نود پنج من، راضی کردن تو به تغییر رنگ موهات بوده باشه، از خودم راضیم!!!
...
التهاب صورتم همچنان ادامه داره. بالاخره روم کم شد و رفتم درمانگاه.
دکتر گفت حساسیته و من نهایتا سه تا آمپول کورتون دریافت کردم... عضلانی و وریدی! خیلی شیک و مجلسی!
و رسما اون چندرغازی که هفته پیش درآورده بودم، رفت برای ویزیت و دارو!!!
هوم...
- ۹۵/۱۲/۲۸