پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-331

چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۰۲ ق.ظ

زنگ زدم به ری و گفتم بیا بریم ولگردی.

گفت از منیریه راه میفته ولی عصرو میاد بالا. 

منم از بالا راه افتادم و چهارراه طالقانی به هم رسیدیم.

یاد روز زنجیره افتادیم هر دومون. 

البته که شور و حال انتخابات این دوره با اون وقت قابل مقایسه نیست. 

به ونک که رسیدم نه و نیم شب بود. 

جو حاکم بر مسیر میگفت که رای ما بیشتره. 

حالا تا چه پیش آید. 

...

دیشب یکی از دوستای خوب کلاس قرآن پیام داد و پرسید که به کی رای میدی. 

پیچوندم. ولی پا پی شد و ... 

وقتی گفتم جا خورد و بعد شروع کرد به حرف زدن و پرسیدن دلایل و بعد در ادامه یه کوووه ویدئو و تکست فرستاد و...

ساعت ده و نیم شب بود که شروع کرد به حرف زدن.

و من خودمو میدیدم که چقدر عوض شدم و چه صبورانه دارم باهاش حرف میزنم...

حوالی ساعت دو بود که رسید به هشتاد و درد و من خیلی جدی موضعم رو مشخص کردم و...

فر خورد...

تا چهار و نیم صبح حرف زد و بد و بیراه گفت و حس میکردم اگه دم دستش باشم منو میکشه...

...

من فقط گه گاه یه جمله میگفتم تو این مایه ها که من با تو دعوا ندارم و دوستت دارم و به نظرت احترام میذارم و...

و نشسته بودم نظاره گر این حجم نفرتی که داشت میومد سمتم. 

...

تلخه...

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی