پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-27

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

مامان پرسید کجا میرم... و من توضیح دادم که به دوستم اصرار کرده م بره پیش یه استاد فلز. که بعد با هم کار کنیم... و محل برگزاری و شرایط کلاس رو که بررسی کردم، غیرتم اجازه نداد تنها بره!!!...
تو راه که بودم، مشتری زنگ زد و سراغ سفارش هاشو گرفت... که آماده نبود... و مجبور شدم کلی عذر خواهی کنم!
تمام تایم دو ساعته کلاس رو تو مبل چرمی گوشه ی اتاق فرو رفتم و نصف مخم به کارهای انجام نداده م فکر کرد و دلشوره داشت و نصف دیگه ی مخم با موراکامی عزیز جان همراه شد...
آخر کلاس، کمی بحث به سمت سن.گ کشیده شد و فهمیدم که استاد فلزی، کلی کار در این زمینه هم برای من داره!...
...
تو هر دو اتفاق امروز، تماس مشتری، و پیشنهاد کار از طرف استاد فلزی، من باز با خود ترسیده م روبرو شدم.
کاری که استاد ازم میخواست، رسمن مسخره بود!... تو جلسه سوم چهارم دوره ی مبتدی میتونستم به راحتی انجامش بدم!... ولی وقتی ازم پرسید که میتونم انجامش بدم یا نه، نتونستم جواب محکمی بهش بدم...
...
انگاری این ترس از خطا کردن، پاشو گذاشته رو خرخره ی من و ول کن هم نیست!

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی