پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

39-334

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۴۸ ب.ظ

یه نم بارون خیلی دلچسب...
نشسته م زیر پنجره، اتاق وسطی، صدای اذان از دور داره میاد...
فردا اول خرداده و فقط سی و یک روز مونده تا آخر سی و نه سالگی...
افسردگی بدی رو تجربه کردم این دو ماه... خیلی بد...
دیشب آرزو گفت که از اول ذی القعده وقت خوبیه برای چله گرفتن...‌ و تشویقم کرد یه کاری کنم، چله بگیرم و مدد و توسلی تا از این حال در بیام...
از این رکود عجیب که انگار ته نشینم کرده وسط زندگی.
صبح از یوگا که برگشتم، به سختی وسایلمو جمع کردم و پاشدم اومدم کارگاه...
خوابیدم اولش، بعد ناهار، بعد دوباره دراز کشیدم و به حرف آرزو فکر کردم... 
بعد یه نیت کردم و دعا. کمک خواستم و کمی هم نوشتم...
بعد آروم آروم پاشدم، برای خودم چایی درست کردم و کمی آهنگ گوش کردم و بعد رفتم سراغ کاسه بزرگه...
بغلش کردم و ازش خواستم باهام مهربون باشه و بهش گفتم که چقدر برام مهم و عزیزه و چقدر دلم میخواد یه روز با حال خوب، شروع کنم روش چکش زدن...
الان در تاریکی، زیر پنجره نشستم. نسیم خنک داره بهم میخوره... 
دلم میخواد، سی و یکم، بیام و اینجا بنویسم که کار مهمی انجام دادم... که حالم بهتره... که کنترل زندگیم رو دوباره دست گرفتم... که گذشت روزگار سکوت و سکون و خاموشی...
خدایا کمکم کن...

 

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی