رفت و روب
بعضیا تو زندگییت مثه یه سوسک مرده ن. که مدت هاست افتاده گوشه اتاق و ورش نمیداری بندازی تو سطل!
- ۲ نظر
- ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۵۴
بعضیا تو زندگییت مثه یه سوسک مرده ن. که مدت هاست افتاده گوشه اتاق و ورش نمیداری بندازی تو سطل!
در حیرتم از این حجم عظیم ارتباطات گودرز و شقایقی که در رویاهام میبینن.
کاش در بیداری هم...
این روزها درگیر هوشمند شدنم...
...
به غایت بیهوده ست همش.
همه ازش نا امید بودن. نوزاد بود. مادرش گذاشتش تو یه کیف و با گریه گفت ببریدش. ببرید بسوزونید...
با جیغ بچه رو گرفتم... فریاد زدم که من نمیذارم! من نمیذارم! زنده میمومنه... من ازش مراقبت میکنم... بچه هه بهم نگاه کرد. لبخند بی رمقی زد و از حال رفت... گرفته بودمش تو بغلم و بردمش پیش دکتر... امید زیادی نبود... بعضی ها حتی مسخره م میکردن... بچه کم کم داشت تو بغلم کوچولو میشد... من در انکار بودم و فقط اشک میریختم و دنبال یه راه نجات بودم...
بعد بچه کم کم تجزیه شد... صورتش از بین رفت... لباساش موند تو دستم...هیچ کاریش نمیتونستم بکنم... هیچ جوری نمیتونستم جلوی این اتفاقو بگیرم...
داشتم ضجه میزدم که خواب پریدم...