33-84-2
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
بابابزرگ، حالا یک ساله که رفته...
ظهر مراسم سالگرد رو برگزار کردیم.
تو اون جمع دوستان و آشنایان، جاش خالی بود!!
...
عصری رفتیم سر خاکش.
پنج شش ردیف اون ور تر، یه قبر بود، همنام خودم... یه مادر متولد سی و هشت... حس عحیبی بود نگاه کردن به اسم روی سنگ...
...
امروز تو کل مراسم تنها نقطه ی سفید من بودم!... درسته که سالگرد بابابزرگ بود، ولی هیچ رقمه تو کتم نمیرفت که روز عیدی مشکی بپوشم!
هر کی از در وارد میشد، با دیدن من جا میخورد! :)))
- ۹۵/۰۶/۲۲