33-112
دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
اومدم خونه خاله...
هوم...
آشفته بازاریه اینجا...
از شدت درد یک لحظه هم یه جا بند نمیشه...
کمکی نمیتونم بدم... فقط هستم...
امسال محرم سنگین و عجیبی بود برا خونواده مون...
هیشکی هنوز نتونسته بره هیئت... همه یا مریض بودن، یا پرستاری میکردن...
...
جوجه همه سر و کله ش قرمز شده. حساسیت داده به لوسیونش. اگه دستکش دستش نکنی، همه ی صورتشو زخمی میکنه... دلم براش میسوزه... بعد یهو به خودم میگم، یه کم پوستش التهاب و خارش داره و کلافه ست... همین...
به اون نوزاد شش ماهه ای فک کن که...
خدایا...
- ۹۵/۰۷/۱۹