33-172
جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۴ ق.ظ
تو راهروی خونه ی مامان بزرگ کمی رنگ ریخته بود زمین و پاشیده بود به دیوار.
اصلن شروع جر و بحث دیشب از همون بود. که چرا آقای لوله کش رو زمین رنگ ریخته و...
صبح پاشدم رفتم از ابزار فروشی کاردک و تینر و دستکش و همه ی وسایل لازم رو خریدم.
تا ظهر مشغول بودن.
مامان بزرگ فکر کرده بود تو حیاطم. یا پای کامپیوتر عمو.
وقتی اومد و منو دید حسابی جا خورد.
...
بحث نکردم. کارم که تموم شد، خونه شو براش جارو زدم و ناهار خوردم و زدم بیرون.
دم در اما خودش دوباره شروع کرد...
در کمال حیرت به جای اینکه فقط گوش بدم و سرمو تکون بدم که بله بله، جوابشو دادم. بی احترامی نکردم، ولی سکوت هم نه.
...
خیلی تلخم...
خیلی...
- ۹۵/۰۹/۱۹