33-193
جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
ازم خواسته بود برم پیشش و براش چند تا جمله رو مقوا بنویسم که بزنه به دیوار... چند تا آیه... جهت تذکر...
خودش مدرک خوشنویسی داره و نمیدونم چرا از من خواسته بود.
وقتی رسیدم، طبق معمول همه ی دوستام، یه عالمه تیکه های نق. ره و طل. ا و سن. گ و اینا گذاشت جلوم که براشون ایده بدم...
چند تا رو قرار شد از انگش. تر تبدیل کنیم به گردن. بند و چند تا بالعکس!... چند تا هم باید سایزش عوض میشد و چند تا هم پولیش و آبکاری...
خلاصه که باز وقتی خواستم برگردم خونه کیفم پر از خنزر پنزر بود!
...
آیه ها رو ننوشتم... به جاش بهش پیشنهاد یه برد دادم. با چند تا کاربری... از جمله قابلیت نوشتن روش با برد مارکر...
دلم یه چالش طراحی میخواست!...
بعد از آخرین ماکت، یک ماهی هست که مخم درست و حسابی رو چیزی کلید نکرده بود! :)))
- ۹۵/۱۰/۱۰