33-241
تا حالا سه تا حلقه گرفته و پوستش به هر سه حساسیت داده. طلا سفید و پلاتین و پالادیوم.
روز اولی که رسید، باهام تماس گرفت و پرسید جایی رو میشناسم که مورد اعتماد باشه و بتونه یه حلقه نازک با یه ردیف، به قول خودش، دایاموند بگیره؟!...
چند تا از کارهای آقای سنگی رو بهش نشون دادم که دوست نداشت... نهایتا بهش پیشنهاد دادم که امروز بریم نمایشگاه طلا و جواهر...
جلو سالن قرار گذاشتیم. پنج سال بود ندیده بودیم همو... باورم نمیشد!... دلم براش تنگ شده بود... کمی لاغرتر شده بود و خیلی گیج تر!...
تو کل نمایشگاه دو سه مدل رو پسندید. که به نظرم قیمتشونو بالا میگفتن.
بعد از نشون کردن چند تا از کارها و گرفتن کارتشون، بهش گفتم بریم پیش آقای سنگی که مشورت کنیم و قیمت بگیریم و...
قبلش رفتیم با هم ناهار خوردیم و حرف زدیم. بهم از خونه و زندگی و شوهرش و خانواده ش فیلم و عکس نشون داد. منم کمی از خودم گفتم... اولین بار بود دو تایی با هم بیرون میرفتیم.
بعد از مشورت با آفای سنگی، به این نتیجه رسید که احتمالا فقط باید طلای زرد دست کنه و تصمیم گرفت طرحی که میخواد رو سفارش بدیم براش بسازن... فقط امیدوارم تا وقتی اینجاست آماده بشه و بتونه تست کنه!
...
پسر دایی از داداشم دو ماه کوچیکتره... تاریخ ازدواجشون هم دو ماه دیرتر بود و حالا جوجه شون از جوجه ی ما دو ماه کوچیکتر... پ.د به داداشه میگفت من کلا دو ماه تو زندگی از تو عقبم!
امشب خونه داداشم بودن. جوجه وقتی یه بچه ی دیگه رو میبینه عکس العمل هاش عالیه!... ذوق میکنه و دستاشو تکون میده و جیغ میکشه... و همیشه بچه ی مقابلشو به شدت میترسونه!... گاهی هم مثل امشب اگه بچه هه در دسترسش باشه دست یا پاشو با دندونای نداشته ش گاز میگیره!
خلاصه که باید چهارچشمی مراقبش باشیم!
- ۹۵/۱۱/۲۸