33-309
سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ
اتاقم به استیت سگ صاحابشو پیدا نمیکنه رسیده بود.
خواستم کمی مرتبش کنم، که چشمم خورد به دو تا گلدون گوشه اتاق که میخواستم عید توش سبزی بکارم.
یه نیم ساعتی دنبال کیسه بذرهام گشتم و وقتی پیداشون کردم سرخوشانه شروع کردم به آماده کردن خاک. انتخابم شاهی و ریحون بود. بیش از این تحمل نداشتم که مثلا صبر کنم برای تربچه یا پیازچه!
و درست وسط خاک بازی بودم که در اتاق باز شد و بعد از لحظه ای صدای فریاد مامان که لباسات رو زمینه، تختتو هنوز مرتب نکردی، کتابات دو هفته ست گوشه اتاقه و... اونوقت نشستی سر اون گلدونا؟!!!!!
- ۹۶/۰۲/۰۵