34-256
اصولا طراحی کردن آدمیزادی پشت میز، رو کاغذ کاملا سفید و با اتود سه دهمم و راپید و کاغذ پوستی و خط کش و گونیا و نه، اصلا با لپ تاپ و نرم افزار، برام عذاب بوده!...
از اون طرف، یه لنگه پا لای جمعیت تو مترو، نصفه شب زیر پتو، بی کاغذ، تو تاکسی، سر نماز و از همه مهمتر، وسط حرف زدن یه آدم دیگه که از قضا تو اون شرایط حتما باید شنونده باشم، سیل طرح و نقش و ایده ست که سرازیر میشه و گاهی اونقدر اذیت کننده ست که تنها عبارتی که میتونم براش به کار ببرم اسهال فکری ه!...
همیشه همه ی کتاب ها و دفترها و جزواتم پر از نقش و نگاره، به جز دفتر طراحی م که معمولا توش حساب کتاب ها و شماره تلفن ها و یادآوری های روزمه با چهار تا خط خطی بی سر و شکل...
همه چیم به همه چیم میاد...
حالا باید برای آخر هفته یه سری اتود تحویل بدم و الان دراز کشیدم و دارم فکر میکنم طراحی های این هفته رو از پشت فیش نوبت بانک و کتاب روش های تدبر و جزوه های دو جلسه آخرمو و دفتر یادداشت کنار تلفن کارگاه جمع کنم و پاکنویس کنم برای تحویل.
...
- ۹۶/۱۲/۱۳