34-337
چهارشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۲۴ ب.ظ
سر ظهر بدو بدو از کنار میدون داشتم میرفتم برسم به اتوبوس که گوشی تو دستم لرزید:
Home1
گفتم الان مامان میخواد بگه غروب داشتی میومدی فلان وسیله رو بگیر یا بپرسه قسط مسکنو واریز کردی،یا بگه شماره کارت میدم پول واریز کن یا...
- بله مامان؟
- عمهههههه!!! (به فتح عین و میم) بوم بوم!!!
صدای مامان از اون ور اومد که: لامصب گوشت کوبو کجا گذاشتی؟! جوجه میخوادش!
- عمهههههه!!! بوم بوم! بوم بوم!
- عزیزم! گوشت کوبو میخوای؟
- آها
مامان از اون ور گفت: نمیدونی با چه اخمی هم داره باهات حرف میزنه!
- عمه تو کشو نبود؟
- نه!
- تو اتاقم نیست؟
- نه!
- ای بابا! یه کم دیگه بگرد عزیزم!
- عمههههههه!!! بوم بوم!
صدای مامان: ای عمه ی شلخته!
...
هر چی فکر مبکنم آخرین تصویرم از گوشت کوب، همراه با میخی بود که دیروز به دیوار زدم.
دیگه یادم نیست! :|
- ۹۷/۰۳/۰۲