35-138
سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۵۰ ب.ظ
نگاه نقطه ای، این جوری که مثلا یهو در یه لحظه همه چی رو پاز کنی و بعد نگاه کنی ببینی دقیقا کی و کجا داری چی کار میکنی... این کارو دوست دارم!
مثلا همین الان که خودمو دارم میبینم که پونزدهم آبان، روز تولد مادرم، شب بیست و هشت صفر، تو روزای سی و پنج سالگی، تنها تو کارگاه نشستم و نور چراغ مطالعه لپ راستمو داغ کرده و من تو دست راستم چکشه، دست چپم قلمه و دارم لبه های زیگزاکی ه برگهای گل سرخ روی بشقابمو میزنم. (میکشم؟ میسازم؟)...
آه! خدای من! کی فکرشو میکرد؟!!
بعد،
یهو همه ی پونزده آبان های عمرت از جلو چشمت رد میشه...
بعد همه ی بیست و هشت صفر ها...
بعد همه ی گل و مرغ هایی که تو زندگیت دیدی و فک نمیکردی یه روز اینجوری درگیرش بشی...
بعد همه ی بشقاب مسی ها...
بعد...
.
پارسال، الان رسیده بودیم به عمود هفتاد و دو و چپیده بودیم تو یه موکب...
- ۹۷/۰۸/۱۵