پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-12

شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۳ ب.ظ

فک میکنم فقط خانواده ی ما باشه که هفته آخر ماه رمضون رو با چگالی بیست مهمون در روز افطاری میده...
اونقدر فشارم پایینه که انگار رو ابرهام دیگه...
...
وسط نقش انداختن رو بشقابای حلوا بودم که زنگ زد...
اولش نخواستم جواب بدم... بعد فکر کردم، دختر چهارده ساله  که نیستم!...
دو سه روزه یهو آرشیوای مخم باز شده. اون ور منفیش... اون ورش که پرونده ی هرکیو که باز میکنم، پر از خشم میشم...
خیلی وقته ندیدمش... و تو این سیل بهم خوردن خاطرات (که همه ش از اونجایی شروع شد که یکی شماره ی یه دوست قدیمی رو خواست و من به خاطرش مجبور شدم برم از همسایه شارژر سوزنی نوکیا بگیرم و گوشی سابقمو بزنم تو شارژ که بعد بتونم از روش شماره هه رو وردارم.) عجیب یادش افتادم و عصبانی شدم از دستش!
عجیبه...
تو این همه سال که میشناسمش، هر وقت خیلی ازش شاکی شدم این جوری، ینی خودجوش و بدون محرک بیرونی واقعنی، سر و کله ش پیدا شد!
انگار شدت احساسه اونقدر زیاده که به اون هم میرسه!
حالا گیریم که الان دو ساله ندیدیم همو و جز یکی دو تا تلفن و چند تا پیامک تبریک تولد و سال نو، چیزی بینمون نبوده.
ولی انگار یه بندی مارو به هم وصل کرده...
که هیچ کدوم از این نبودن ها و ندیدن ها نتونسته اونو کات کنه!
...
پنیر که میبریدم، خرما که تو ظرف میچیدم، پودر نارگیل که داشتم رو حلوا میپاشیدم، ماست خیار که داشتم تو پیاله ها میریختم، تمام مدت داشتم حرف میزدم. حرفای پرت و پلا و الکی که هیچ وقت واسه گفتنشون انرژی صرف نمیکنم...
که مثلن این پنیرا چرا هی خورد میشه؟... خرماها رو تو چند تا ظرف بچینم؟... نقش رو حلوا خوب شده؟... رو ماست خیارو نعنا و گل سرخم بپاشم؟... و وسط همه ی این حرفا، یکی نشسته بود گوشه ی مخم، دست به سینه و متفکر و آخر هر جمله م سر تکون میداد به نشونه ی تاسف و هی زیر لب میگفت، داری این حرفا رو میزنی که شلوغش کنی و من نفهمم که داری بهش فکر میکنی؟ که من نفهمم باز دلتنگی داره میدوئه زیر پوستت؟ که نگم باز شروع شد؟ که نگم، خودتم میدونی که اون اشتباهی ترین آدم زندگیته؟ که نگم...خر خودتی؟!...

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی