36-178
دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۸ ب.ظ
نصف مقوای لوله ای وسط فویل آلومینیومی که تموم شده رو، کرده بود تو لباسش و باقیش از تو یقه ش زده بود بیرون.
پایین تی شرتش از زیر ژاکت جذبش افتاده بود رو شلوار راحتی گشادش.
و در حالی که گوشاش از کلاه مونده بود بیرون،
با اخم و کلی افکت صوتی و تصویری گفت: من لاکپشت نینجاااام!...
دوتا دستمو گذاشتم رو صورتم و رومو کردم به دیوار که خنده مو نبینه... داشتم کبود میشدم...
داداشم بهش گفت: بابا تو الان بیشتر شبیه یه چوپونی تا یه نینجا.
در جا گفت: من به چوپون نینجااااام!
و لوله رو، یعنی شمشیرو، کشید و چند تا ضربه بهمون زد و رفت خونه شون.
- ۹۸/۰۹/۲۵