پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

38-138

شنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۵۹ ب.ظ

رابطه با آدمی که موسیقی خونده و آهنگ‌سازی کرده و با سازهای سنتی انس داره و دامنه ی آرشیو موزیکش در طول زمان از قمرالملوک تا غوغا تابان رو پوشش میده و در عرض از استاد شجریان، تا دکتر!جون‌ دکتر؟!!! رو شامل میشه، اینجوریه که بعدش دیگه حتی رادیو آوا رو هم نمیتونی با خیال راحت گوش بدی و مطمئن باشی وسطش یهو پرت نمیشی به غمگین ترین و تاریک ترین جاهای مخت...
رابطه با آدمی که بدتر از خودت، تو هر سوراخ سنبه ای سرک کشیده و با هر متریالی کار کرده و با هم ساعتها درباره‌ی تکنیک‌های ساخت و ابزار مختلف صحبت کردین، اینجوریه که ممکنه بعدش یهو با دیدن یه مته خاص، یا تیغ اره، یا یه پیچ و مهره، چشات پر اشک بشه...
رابطه با آدمی که عاشق حافظ و سعدی و مولاناست و دائم داره شعر میخونه و گنجور سخنگوی توئه، اینجوریه که بعدش اگه هوس کنی تفالی به دیوان خواجه بزنی، یا با غزلیات سعدی صفا کنی یا دلت هوای غزلیات شمس رو‌ بکنه، حتما باید این کارو در تنهایی خودت انجام بدی، چون اون همه بغض و اشک، از دید دیگری هیچ توجیهی نداره...
رابطه با آدمی که ده برابر تو تجربه ی پرورش انواع گل و گیاه و درخت و بوته رو داره و تبدیل شده بوده به اولین مرجعت برای اطلاعات مورد نیازت در باب گیاهان، اینجوریه که ممکنه بعدش وسط عوض کردن خاک یه گلدون سانسوریا، یا قلمه زدن برگ انجیری، اونقدر خشم و غم بیاد سراغت که با تمام خشونت این کارو انجام بدی و با وجود کلی تجربه و ادعا ت، نتیجه این بشه که سانسوریات قارچی بشه و همه ی برگ انجیری ها زرد بشن...
برای یه آدم عاشق خوشنویسی که همیشه از بچگی فکر میکرده باید مرد زندگیش خوشنویس باشه، رابطه با یه خوشنویس اینطوری ه که کلی دستخط داره و خاطرات به یاد موندنی از لحظاتی که با ذوق چشم میدوخته به انگشتان ماهرش و غرق میشده تو پیچ و تاب خطوط و نفس حبس میکرده تا یه جمله یا بیت زیبا نقش ببنده رو کاغذ... و حالا دیدن هر خط خوشی، میتونه بهمش بریزه...
خلاصه که، اگه آدم موندن نیستین، خاطره نسازین... اگرم خاطره ساختین، لااقل جای نفس کشیدن بذارین. جاده خدا بدین...
کاش حداقل شعرهای سایه رو برام دست نخورده می‌ذاشت...

 

پ.ن

حس میکنم در تباه ترین دوران زندگیمم...

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی