33-10
مدت ها بود کتابی به دستم نچسبیده بود!
به معنای دقیق کلمه...
ینی اینجوری شد که بعد ازظهر چشمم افتاد به کتابی که مدتها پیش یه دوستی بهم داده و گفته بود: این رمانو بخون. جالبه!... و من هم بدون اینکه حتی اسمشو نگاه کنم، و صرفن از روی ادب ازش تشکر کرده بودم و گذاشته بودم رو دراور...
بعد از ظهر یه لحظه برش داشتم ببینم چیه، و اینجوری شد که فقط زمان کوتاهی دم افطار گذاشتمش کنار و الان همچنان مشغولم...
من، پیش از تو...
- ۰ نظر
- ۱۱ تیر ۹۵ ، ۰۴:۴۵