پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-57

سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۱ ب.ظ

عمه خانوم، عمه کوچیکه ی مامانمه. بچه یازدهم خونواده.
الان فقط از خانواده ش خودش مونده و خواهر قبلیش. یعنی دو تا بچه ی آخر.
عمه، یه کم دیر ازدواج کرد. و هیچ وقت هم بچه دار نشد.
ولی از اون زن و شوهرا نبودن که بشینن کز کنن یه گوشه و غصه بخورن! عوضش تا میتونستن در حد توانشون مسافرت رفتن و گردش و تفریح... تقریبن همه جای ایران... زیارت هاشونم رفتن... مکه و کربلا و سوریه...
شوهرش سه سال پیش فوت کرد.
حالا عمه تنهاست. تو هشتاد و اندی سالگی. ولی بازم کم نیاورده... چند ماه پیش اصرار کرد که میخواد خونه شو عوض کنه... خواهر زاده ها و برادرزاده ها رو صدا کرد که بیاین برام خونه پیدا کنین...
دیشب رفتم خونه جدیدش... قشنگ، تمیز، باصفا و نقلی!...
نصفه شب ولی از خواب پریدم و دوباره این فکر اومد تو سرم که، الان من اینجام... مثلن فردا شب که کسی نیست چی؟... تنهاست... تنهای تنها...
...
و باز هم پارادوکس همیشگی من...
میل به تنهایی و وحشت از تنهایی

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی