پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-142

چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
برای خانم همساده دو تا گلدون بنفشه بردم.
دعوتم کرد به چای.
و بعد برام شروع کرد به تعریف کردن از باغچه ی خونه ش تو مسجد سلیمان... 
یه خونه ی بزرگ با یه حیاط هزار متری که چمن بوده و مر از گل کوکب و شاه پسند...
بعد از خونه ی اهوازش گفت... از سالهای جنگ...
خیلی زندگی عجیبی بود...
ده سال پیش خونه ی اهوازو فروختن و اومدن همسایه ما شدن...
شوهر سه چهار سال پیش فوت کرد.
...
خیلی مهربون و بامحبته...
...
داشتم میومدم خونه، با خجالت گفت، مادر، تو مثه دخترمی... یه سوال میپرسم، بدت نیاد... تو... کسی تو زندگیت نیست؟!...بعد گف: مادر، تنهایی خیلی بده...
  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی