تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی...
چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۶ ب.ظ
دیروز بعد از سالها اون حس دوباره اومد سراغم... درست وقتی که دستام خیس و گلی بود و داشتم با زحمت تلاش میکردم چهار گوشه ی اون ن.گین فی.روزه رو عمود بتراشم...
همون حسی که سالها پیش تو تاریک خونه داشتم... من، تنها، تو نور قرمز کمرنگ و اون قاب هایی که دون دونه شون با عشق ثبت شده بود...
حس بی زمانی... تعلیق... و سرور... یه سرور و آرامش عمیق درونی...
- ۹۴/۱۰/۳۰