پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-197

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ق.ظ
صبح از کله سحر بیدارم کرد که ببرمش حموم. 
دیشب به زور گفت بخوابم... داشتم خندوانه میدیدم... نذاشت. منم لجم گرفت و دستگاه دیجیتالشو خاموش کردم... خراب بود. نباید خاموش میشد. صبح برای نماز پاشد و اومد بالاسرم تلوزیونو روشن کنه، که انتن روشن نشد... یه ربع بیچاره م کرد.
صبح منو فرستاد بازم به بگیرم براش و دستگاهشو بدم تعمیر... 
آقاهه گفت که طول میکشه. منم گفتم پس اصلن یه دستگاه نو بدین. 
برگشتم خونه عمه، آنتنو راه انداختم، حمومش کردم، ناهارشو دادم و بلخره زدم بیرون...
...
کارگاه خیلی بهم ریخته بود... یه نیم ساعتی فقط تماشاش کردم... ضمن اینکه به نظرم جای میزها خوب نبود... کم کم دست به کار شدم.
دو تا میز بزرگ دو تیکه، یعنی چهارتا، که وسط کارگاه به هم چسبونده بودم و دورشون کار میکردم.
ولی تصمیم گرفتم جدا شون کنم و هر کدومو بچسبونم به یه دیوار. اینجوری فضای رفت و آمد بیشتر میشد.
...
تا هشت شب کار کردم.
هیچی از سفارشو انجام ندادم. 
موند برای فردا.
  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی