پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-223

يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

ساعت یازده گوشیمو از فلایت در آوردم. یه مسج اومد که فلانی بهت زنگ زده بوده یه ساعت پیش.

بعد عین یک آدم بیشعور دوباره گذاشتم رو فلایت مد. سفارشش رو کامل انجام نداده بودم. از طرفی خیلی وقتم بود کارش دستم بود. هی به خودم فحش میدادم که چرا اینقدر بی فرهنگ بازی در میاری. یا یه کاریو نکن، یا پای عواقبش وایسا! اگه هی انداختی پشت گوش، حالا هم فحشش و بخور!

ولی تا ساعت یک که رفتم کارگاه و سن. گ هاشو بریدم و شروع کردم به انجام دادن، از فلایت در نیاوردم.

باز هم زنگ زده بود.

زنگ زدم. 

کار دیگه ای داشت. یه تراش فوری برا یه سن. گ. 

گفت که جواب ندادی و من بی خیال شدم. گفتم یه بخشی از کارات آماده ست. ولی مونده هنوز. گفت مهم نیست و میام.

...

عصری اومد. تا اون موقع لاج. ورد شو آماده کردم. دو تا هم در داشت. عق. یق شم رسیدم برش بزنم و زیرشو بتراشم. 

اومد و کلی حرف زد و خندید و کاراشو تحویل گرفت و رفت. 

دم در شماره کارت خواست.

پولو که واریز کرد دیدم برا قسط این ماهم که فردا موعدشه، دقیقن اندازه اجرت اون کارا پول کم داشتم!

گفتم خدایا! دمت گرم!

  • پری شان

نظرات (۱)

  • پری‌سا (ریحان)
  • بالاخررره گذاشتیشون :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی