پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-230

يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

صبح با صدای جوجه از خواب پاشدم.

لعنتی خیلی دلبری میکرد.

فقط از دور باهاش حرف زدم و گفتم دفعه دیگه که دیدمت جبران میکنم.

مامان گذاشتش تو روروئک... میدوید میومد سمتم و دستاش میگرفت بالا که بغلش کنم!

دلم ضعف میرفت... فقط دندونامو رو هم فشار میدادم و میگفتم د نکن همچین لعنتی!!!

اخر سر کمی کنارش نشستم و هلش دادم و چرخوندمش... 

با این همه ویروس و هپلی ای نمیشد بهش دست زد.

...

عصری رفتم مدرسه قرآن. جلسه اول ترم یک بود. ثبت نام نکرده بودم و فقط سرم رو انداختم پایین و رفتم تو!... احتمالا برا هفته ی دیگه اجازه ندن سر کلاس بشینم. البته که امیدوارم اینطور نشه. 

یه بار تا ترم سه رفتم. بعد گیو آپ کردم.

حالا دوباره دلم میخواد شروع کنم. 

از همون اولش.

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی