پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-246

سه شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
رفتم کارگاه که یه سن. گ آماده کنم برا انگش. تر دوست جدی م.
که یهویی دیدم نیست!
همه جا رو زیر و رو کردم، نبود!
زنگ زدم خونه و خواستم مامان اتاقمو ببینه، نبود.
مامان هم از فرصت استفاده کر  و گفت این یه فلق ه... این یه هشداره... تو که همه ش کارای ملت همراهته و همیشه کلی طلا و جواهر همراته، باید منظم تر باشی! نه اینطور پریشون!!!
برگشتم خونه و در تمام طول مسیر دعا کردم و به خدا گفتم، غلط کردم!!!!
رسیدم، کف اتاقم بود!
و باورم نمیشد که مامان ندیده!!!!
نمیدونستم چطوری باید از خدا تشکر کنم!
رسما تو راه اشکم دراومده بود از استرس!
دست خالی رفتم پیش استاد. 
خیلی ضایع بود...
  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی