پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-248

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
امروز تولد مامان بزرگه... اگه بود، الان میشد نود ساله... 
صبح تو گروه نوه ها یادآوری کردم و خواستم فاتحه بخونن براش.
...
زنگ زدن که فرشا آماده ست. خونه پشت و رو هنوز!
که دکی زنگ زد تو راهه و میاد گلدونشو بگیره...
بعد هم که مامان فهمید ناهار نخورده، نگهش داشت.
دکی رو فرستادم رفت، دوست جدی م اومد یه چیز دیگه بگیره... مامان فقط تماشام میکرد که چطور تو خونه ی پشت و رو ی فرش جمع شده، هی دوستامو میارم!
مامان به شدت خسته بود که پشت بندش، پسرخاله هه اومد تا با بابا صحبت کنه.
مامان به وارستگی رسید!
  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی