پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-298-2

جمعه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ

سر ظهر تو یه رستوران بین راهی پیاده شدیم. 

دکی گفت ببین این د.ع بیچاره رو از مهد تمدن آوردی کجا!... که د.ع هم در حالی که داشت دستاشو با ژل ضدعفونی میکرد گفت که خیلی هم جای باحالیه!!!

...

بعد از ناهار رفتیم پای یه کوه و من همراه یکی از لیدرها راه افتادم و هی ازش سوال پرسیدم و اون بنده خدا هم سرصبر جواب داد و نگفت که اگه دم دریاچه نمیرفتی دنبال بازیگوشی همه ی این توضیحاتو میشنیدی!!!...

من با کمک دکی شروع کردم به جمع کردن سنگ های مختلف. عق. یق و جاس. پر و چند تا چیز دیگه تو دامنه ی کوه و د.ع هم صعود کرد و رفت دنبال عکاسی از گیاه ها...

سالها بود که این کارو نکرده بودم... همیشه تو بچگیم وقتی میرفتیم تو طبیعت، کنار آب یا بالای کوه، کار همیشگی م پر کردن جیب هام از سنگ بود و بعد کیفم و بعد کیف مامان و بعد جیب بابا و بعد.. همیشه تهس به بد و بیراه میرسید... یه وقتام اونقدر بارم زیاد میشد که نمیتونستم حرکت کنم و از همه جا میموندم!... و کم کم به خاطر همین اذیت ها بود که این کارو ترک کردم.

حالا داشتم دوباره با فراغ بال و خوشحالی زمین رو میجوریدم و غنائم جمع میکردم!

لیدر قبل از اینکه پخش بشیم پای کوه، توضیح داد که کمی بالاتر و نزدیک به جایی که شیب به سمت قله زیاد میشد و رنگ زمین هم تغییر میکرد، میتونیم فسیل پیدا کنیم. اون قسمت لایه زیرین یه بافت رسوبی بود که به خاطر چین خوردگی رفته بود بالاتر... 

من با اون کوله ی سنگین دیگه نتونستم ادامه بدم... ولی د.ع رفت و در حین عکاسی یه فسیل حلزون پیدا کرده بود.

...


ایستگاه آخر در راه برگشت و کنار جاده، یه جایی بود که میشد بلورهای گچ رو دید. یه سری تپه های نرم و نولوک نخودی رنگ بامزه که پاتو میذاشتی فرو میرفت و یه سری صخره های گرند کنیون طور! بعد اون وسط تخته های براق بلور گچ!... شبیه بلور نمک... شفاف تر... و جهت اطمینان تست کردم! شور نبود!... 

د.ع که در سکوت محو صحنه شده بود یهو بهم گفت، من تو فیلمایی که میبینم همیشه تو اینجور جاها جنازه پیدا میشه!...


لیدر توضیح داد که این منطقه توش رودخونه ی فصلی جریان داشته و در مورد علت نرم بودن خاک گفت و صخره هایی که به خاطر جریان آب به اون شکل در اومده بود... و من داشتم به این فکر میکردم که یعنی اینجا پارسال آب داشته؟!... که لیدر گفت اینجا در حدود بیس ت و پنج میل یون سااال پیش تشکیل شده...


مردک روانی!...

...

شب موقع برگشتن به دکی گفتم که بچه های گروه احتمالا بعدن که خواستن از این سفر یاد کنن میگن: همون سفری که یه دختر دیوونه همرامون که صورتش پر از تاول بود!...


موقع حموم کردن پوست تاول ها کنده شد. به نظر میرسید در حال عفونت بوده. بس که شرایط نگهداریش امروز بهداشتی بود... مامان منو تهدید به قتل کرد اگر که فردا نرم دکتر!... روش پماد زدم و با بشقاب شامم رفتم تو اتاقم که دیگه بیش تر از این ملت رو آزار ندم.


  • پری شان

نظرات (۱)

پارسال آب داشته 😂😂:)))
دکتر برو لدفن! خیلی عجیبه این چیزا که میگیااا شاید عفونت داخلی باشه خدای نکرده البته
چون برا خودم پیش اومده البته تاول نبود مثل ابله مرغون بود بیشتر.
پاسخ:
پری سا دکتر رفتم. 
دارو داد.
ردیفه الان. 
ممنونم. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی