پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-304

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ

 از اواخر بهمن تا حالا هیچ کاری برای پروژه ی کودکان نکردیم. و بار ذهنیش به شدت زیاده!..

با دوست کوچیکم برای امروز قرار گذاشتم که روی روش ساخت محصولمون تصمیم نهایی بگیریم.


تا ظهر منتظر بودم که دوست جدی م یه رزینی که قراره برای ساخت تست کنیم رو برام بیاره و در تمام اون مدت دراز کشیده بودم و با موفرفری حرف میزدم و رو تبلتش بازی میکردم...

برای من تنها موجود روی زمینه که میتونی با فراغ بال در کنارش ساعت ها گیم بازی کنی و اون کاملا در پذیرش باشه...

...

رزین به دستم رسید و خواستم راه بیفتم برم پیش دوست کوچیکم که گلی زنگ زد و گفت که میخواد همون موقع بره یه جا تست بده برای کات مو و ازم خواست باهاش برم!

فقط قیافه ی مامان میومد جلو چشمم که میگفت در لحظه میری دنبال یه کار دیگه!!!

با گلی رفتم و قرارم با دوستم سه ساعتی عقب افتاد... ولی خب گلی هم کارش ردیف شد و از شنبه میخواد بره سر کار!

...

در تمام اون سه ساعتی که داشتم با دوست کوچیکم بحث جدی میکردم، چشمم به بچه ش بود که لباس پلنگ پوشیده بود، با یک متر دم، و داشت برام وسط اتاق با سر و صدا و لپهای گل انداخته بدو بدو میکرد و نمایش اجرا میکرد و اگه من یه لحظه رومو میکردم سمت مادرش که یه جمله بگم، شاکی میشد که خاله، چرا حواست به من نیست!!!

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی