پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-313-2

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ

آقای لیزری بعد از اینکه فایلو آماده کرد و فرستاد برای دستگاه که برشو شروع کنه، ازم پرسید، حالا به کی رای میدی؟!...

و این مقدمه ای شد برای یه بحث طولانی و من خودمو میدیم که هی دارم گر میگرم و برافروخته میشم...

همش فکر میکردم اون انسان بدوی درونم کمی در مسیر تمدن قرار گرفته... ولی زهی خیال باطل...

آخرین جمله رو تو چارچوب در مغازه با صدای بلند گفتم و با یه خداحافظی سریع اومدم بیرون و بعد نفهمیدم کی پامنارو رفتم بالا و بعد راسته ی لاستیک فروشا و رنگ و رزین فروشا رو رد کردم و رسیدم به میدون!

...

دو ساعت بعد تو تاکسی سر خیابون داداشه نشسته بودم و منتظر پر شدن ماشین که صدای جر و بحث دو تا از راننده ها به گوشم خورد و انسان بدوی درونم که هنوزم سرپنجه نشسته بود و منتظر حمله، سرشو برد سمت پنجره ی راننده و کامنت مخالفشو با صدای بلند اعلام کرد و بعد به آقای راننده گفت که بیا سوار شو بقیه شو حساب میکنم!!!

...

در خونه رو که باز کردم، جوجه چهارزانو نشسته بود جلو در و منتظر که بغلش کنم!

تنها چیزی که امروز آرومم کرد!

...

پناه بر خدا از جهل و دروغ و عوام فریبی...

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی