پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-363

يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ

به دادا گفتیم افطار میایم خونه تون. 

گلی گفت حلیم میگیرم. مامان هم سریع غیرتی شد که خودم میپزم!... حلیم های مامان انصافا خوشمزه ست... 

از صبح مامان مشغول بود و من رو پاور سیوینگ مد.. دمر رو راحتی افتاده بودم.

همونجوری چشم بسته فکر میکردم، کمد سفارش دکی رو طراحی میکردم و گاهی خوابم میبرد و دوباره بیدار میشدم.

عصری وسط فکرام یهو دیدم یه آدم های عجیب غریبی تو خونمونن و فضاها سوررئالیستی و اون وسط جوجه هم هست و صدای خانم همساده هم میاد و...

از جام بلند شدم و دیدم بخشیش رو خواب میدیدم و خانم همساده و دخترش و جوجه و مادرش یک ساعتی هست خونمونن و بالاسر من حرف میزنن و من اصلا از جام تکون هم نخورده بودم...

  • پری شان

نظرات (۱)

  • علیـ ــر ضــا
  • #خوب_بود 
    غیرت #لذت_غذاهای مادر 
    #😂😂
    #چه_بد
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی