پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

33-3

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ ب.ظ

یه وقتا یه اتفاقایی انگار میزنه به یه جایی از مخت که رو نیست... یه لایه پایین تره از خودآگاهت...

ولی با این حال کارکردشو داره... میزنه و داغون میکنه... حالا تو بگرد دنبال ریشه هاش...

از صبح یه جور عجیبی غمگینم... هی دارم اشک میریزم... هی یاد اون نوزده نفر می افتم... هی بغض گلومو میگیره...

شدم مثه اون روز که خبر طلاق دکترو شنیدم... سه روز تموم گریه کردم... انگاری که خودم جدا شدم از شوهرم... یا مامان بابام از هم جدا شدن...

اتفاقه خیلی واقعی بود...

اتفاق امروز هم...

...

پ.ن:

دیروز حدودن یه کیلو سفارش کار گرفتم... عقیق... رنگای مختلف... یکیش آبی لاجوردی بود... تا حالا ندیده بودم.

و امروز خیلی بی دل و دماغ تر از اون بودم که برم کارگاه...

فردا شاید.

 

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی