پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

34-232

پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۲۸ ق.ظ

دادا گفت ام دی اف کار من هفته دیگه کارشو شروع میکنه. اگه عجله داری زنگ بزن به فلانی.

زنگ زدم به فلانی و بدون اینکه بپرسه چیه، گفت سرش شلوغه و یکی دو ساعت دیگه تماس میگیره... و امروز بعد از بیست و چهار ساعت زنگ زد که: کارت چی بود؟!...

بهش گفتم که میخوام برام یه سطح شیب دار بسازه اینجوری و اونجوری و با این ارتفاع و این اندازه و...

حرفامو گوش کرد و بعد توضیح داد که سه تا کار دستشه... سه سری کابینت یعنی... و آخر ساله و کارگاه ها شلوغن و... 

ولی بعد شروع کرد به ایده دادن که چرا با فلان متریال نمیسازی و چرا از بیسار روش استفاده نمیکنی و...

به این بلند بلند فکر کردن ها و ایده دادن هاش آشنا بودم... صبر کردم تا حرفش تموم شه... گفتم همه چیزایی که گفتی خروجیش یه سطحی ه که ارتعاش داره و بدرد من نمیخوره...

پرسید: اصلا بگو ببینم، برای چی میخوای؟!...

توضیح دادم که میخوام قلم و چکش بزنم و وزن ظرفا با قیرش چه حدودی ه و دقت کار باید زیاد باشه و...

کاملا در سکوت گوش کرد...

بعد گفت: ببین به نظرم یه کاری کن...

گمون کردم ایده ی جدیدی به ذهنش رسیده...

گفتم: بگو بگو... 

گفت: برو کوبلن بدوز...


  • پری شان

نظرات (۳)

:)))))))))))))))
  • علیـ ــر ضــا
  • ☹️☹️☹️ 
    آخرشم به نتیجه ای نرسیدی 😐
    وای پریشان کوبلن
    یادش بخیر من همیشه کوبلنم رو دوختنی به دامن و شلوار و پیراهنم میدوختم
    آخی دلم خواست.
    پاسخ:
    😅😅
    جانم!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی