پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

35-143

يكشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۰۸ ب.ظ

وسط مهمونی، سر شام، از لای صندلی ها به زور رد شد و خودشو رسوند به اتاقم...

چند دقیقه بعد دیدم یکی میزنه رو پام...

پایینو نگاه کردم و دیدم کوله پشتی مو کشون کشون آورده و بندشو گرفته سمتم...

گفتم: جونم؟!

با یه قیافه ی مظلوم و با صدای آروم بهم گفت: عمه؟! بستنی داری؟!...


  • پری شان

نظرات (۴)

  • פـریـر بانو
  • عمه؟ بستنی داشتی؟ :)
    پاسخ:
    سعی کردم خیلی منطقی براش توضیح بدم که بستنیا تو یخچال زندگی میکنن! نه تو کیف!
    😁😁😁
    ای جان،میگفتی عمه ندارم،ولی بیا بریم بخرم واست
    پاسخ:
    آخه سر شام بود! 
    باید غذاشو میخورد! 😊
    عزیزم ^________^
    پاسخ:
    😊💙
  • علیــ ـرضا
  • ای جان 
    ماشاالله
    چه عمه پری ! داره 
    😍😍
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی