پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

35-264

سه شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۳۴ ق.ظ

صب تلفن خونه زنگ خورد. شماره خونه داداشم بود. برداشتم و گفتم: جانم؟

جوجه با خنده گفت: للاااااااااام!

- سلام عششششقم! حالت چطوره؟؟؟

- عمه! اوباب بخر!

- حباب چقدری؟

- حباب گنده ی گننننده!

- باشه عزیزم!

...

ظهر گوشیم زنگ خورد... شماره خونه داداشم:

- سلام

- للاااااااام!... عمه اوباب میخوام!

- قربونت برم الهی! باشه. میگیرم.

- الان میخوام!

- الان سر کارم عمه.

- عمه! اوباب گننننده!

...

شب گوشی خونه زنگ خورد... شماره خونه داداشم...

- للاااااااام!

- سلام عسلم!

- عمه اوباب گرفتی؟

...

داستان جدید جوجه... حباب بازی...

  • پری شان

نظرات (۱)

خب چرا برای بچه اوباب نمی‌خری؟ عمه شدی که چی پس؟ یونیســـــــــــــــــــــــــــــــف!
پاسخ:
گرفتم! گرفتم! :))))
تا حالا کلی هزینه ی اوباب سازی آقا کردم! :))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی