پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

35-346

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

چهارتا آدامسو با هم گذاشت تو دهنش. اونقدر دهنش پر بود که نفسش در نمیومد.

یه ده دقیقه ای آدامسها رو جوید و بعد روش کم شد. مامانشو صدا کرد و اون گوله ی بزرگ صورتی رنگو بعد از کلی فشار دادن و چلوندن انداخت کف دست مامانش و گفت: دیگه نمیخورم.

مامانش چندشش شد و یهو از دهنش پرید: اه! کثافتکاری نکن!...

جوجه در جا گفت: کثافتکاری؟!...

همه مون سکوت کردیم. هیشکی جواب نداد.

دوباره گفت: کثافت؟!...

همه به افق خیره بودیم...


زیر چشمی دیدمش که روشو کرد به پنجره و در حالی که داشت ماشین های تو خیابونو نگاه میکرد زیر لب با خودش گفت: کثافتکثافتکثافتکثافتکثافتکثافتکثافت...


  • پری شان

نظرات (۱)

مثل طوطی هستن بچه‌ها...
پاسخ:
حالا منتظرم ببینم کجا میخواد استفاده کنه.
خدا رحم کنه 😅
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی