پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

36-99

شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۸، ۰۳:۲۴ ب.ظ

لپ تاپ رو میز ناهار خوری بود. سی دی شو داد دستم که پلی کنم و ازم خواست یه بالش بذارم رو صندلی که راحت تر بتونه کارتون شرک رو برای بار هزارم ببینه.
این باعث شد ارتفاع کفی صندلی زیاد شه و بالا رفتن و نشستن رو صندلی براش سخت بشه و هی سر بخوره بیفته زمین.
بهش گفتم: عمه میخوای بغلت کنم بذارمت رو صندلی؟
در کمال حیرت، در جوابم گفت: عمه اجازه بده! من دارم "تلاش"مو میکنم!
دلم ضعف رفت براش... خودمو کنترل کردم و گفتم باشه عمه... ادامه بده...
و بعد از چند بار افتادن بالاخره با لپ های گل انداخته و نفس بریده بریده نشست رو صندلی و پیروزمندانه از گوشه ی چشم نگام کرد.
بغلش کردم...
خودشو کشید کنار و با اخم گفت: به دوستامون دست نمیزنیم! دونت دو دت!
...
شرکو دوست داره و براش نماد قدرته!
(روم به دیوار که براش الگو سازی مناسب نکردیم...)
و از طرفی نماد کثیفی و بهداشت نداشتن.
چند روز پیشا یه دراژه با طعم قهوه خورد... خیلی بدش اومد... یهو گفت: اه! دهنم مزه ی شرک میده!

  • پری شان

نظرات (۱)

  • هانی هستم
  • :))

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی