36-108
دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۵۶ ق.ظ
کیسه وسایلشو برداشت و انداخت رو شونه ش و راه افتاد.
اما بعد از چند قدم وایساد و انگار بخواد یه موضوع مهمی رو بهم بگه، آهسته و شمرده گفت:
عمه! یه آدمایی هستن که آشغالا رو جمع میکنن و میریزن تو کیسه ی بزرگ، بعد اینجوری -دوباره کیسه رو انداخت رو دوشش- با خودشون میبرن.
و بعد راه افتاد و رفت.
عین یه پیرمرد دانا که بخواد بهت یه دریافت مهمی رو از زندگی بگه!
- ۹۸/۰۷/۱۵