پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

36-273

جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۲۳ ق.ظ

هشت لبخند نود و هشت
چه حس عجیبی بود مرور کردن یک سال گذشته...
خصوصا این یک سالی که آسفالت شدیم... و پیدا کردن لبخندهاش...
این لحظات برام دوست داشتنی بودن:

- روز تولدم که مامان سفر بود و من پیش عمه خانوم بودم و برای عوض شدن روحیه ش آهنگ گذاشتم و با هم دست زدیم و رقصیدیم.
- جوجه برام خاطره تعریف کرد از کوچولوئیای خودشو و باباش.
- مامان زنگ زد و گفت جواب پاتولوژی بابا خوب بوده.
- استاد تا چشمش افتاد به کارمون با هیجان به من و هدیه گفت شما کارتون عالیه!
- وقتی بعد از چندین روز بیماری مامان گفت که گشنمه و غذامو بیار!
- مهربان دوستم، رفیق بیست ساله م، خبر مادر شدنشو بهم داد.
- معلم طراحیم پایین کارم "بسیار خوب" نوشت و تاریخ زد و گفت اینو نگه دار.
- روزی که جوجه اومد کارگاه... وای... خاطرات اون روز محاله یادم بره...

 

پ.ن

این پست به دعوت خاکستری عزیز بود.

ازش ممنونم. 😊

  • پری شان

نظرات (۱)

وای پری جون مرسی که دعوتم رو قبول کردی :)

خوشحال شدم واقعا....دوست داشتی لینک نوشته ات رو برای شارمین که این چالش رو برگزار کرد بفرست.

 

+الهی که همیشه لبت خندون باشه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی