پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

36-316

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۰۲ ق.ظ

از کنج آشپزخونه، جایی بین اجاق گاز و سینک تا شومینه، بلندترین خط مستقیم تو خونه ی ماست.
این روزها بارها و بارها این فاصله رو طی کردم...
اولا ذکر میگفتم... بعد برای رفتگان دونه دونه فاتحه میفرستادم... بعد برای بیمارها حمد میخوندم. از این گوشه که بسم الله بگی، اون سر مسیر میشه والضاااالین... بعد شروع کردم به گوش دادم وویس های خودشناسی... رفتم و اومدم و مخمو جوریدم... خندیدم و بغض کردم... و بعدتر فقط شمردم...
این گوشه که راه میفتم میشمرم، یک... و اون گوشه که میرسم میشه قدم بیستم...
بیست قدمی که تلاش میکنم به هیچ چیز فکر نکنم... ولی فقط در حد تلاش باقی می مونه...
همه ی روزهای تلخ و شیرین زندگیم میان جلوی چشمم و رد میشن... سرعت ذهن در جابجایی و وصل کردن وقایع بی ربط بهم حیرت انگیزه...
این روزها به مقاماتی در قرنطینگی رسیده که گمون میکنم بتونم تا آخر عمر تو خونه بمونم...
کمتر حرف میزنم... گوشیم تقریبا اصلا زنگ نمیخوره... تمام ارتباطم با دوستانم شاید در حد چندتا دایرکت اینستاگرام باشه... منه رفیق باز... من که لااقل هر دوهفته ده روز یه بار یه شب نشینی با رفقام داشتم... از اونا که تا صبح حرف میزنی و فیلم تماشا میکنی و لنگ ظهر بدو بدو با چشای پف کرده خودتو میرسونی سر کار...
خیلی فاصله گرفتم با من پارسال و دو سال پیش...
پارسال... پارسال و سحری خوردنای تنهایی تو خونه ی مامان بزرگ... پارسال و افطاری های دو تایی خونه ی عمه... آخ عمه...

  • پری شان

نظرات (۱)

عزیزم...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی