پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

37-47

پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۵۲ ق.ظ

ساعت نزدیک دوازده شب بود.
اومد پیشم نشست و سرک کشید تو گوشیم و آروم و با یه لحن عادی گفت:
پیام میس کیمیا رو بده گوش کنم.
- پیامش نوشتنی بود عمه.
- آها...
و خودشو به کار دیگه ای سرگرم کرد.
به میس کیمیا دایرکت دادم که: میشه برای جوجه پیام صوتی بذارین؟!...
و چند دقیقه بعد پیام مربی جوجه رو که داشت قربون صدقه ش میرفت و ابراز دلتنگی میکرد رو پلی کردم.
جوجه با شنیدن صداش از جا پرید و با دستاش صورتشو پوشوند. بعد با ذوق جیغ خفه ای زد و سرشو فرو کرد تو بالشم و گفت: واییی نه! نه! قطعش کن!
بعد یه کم با لپای گل انداخته تو اتاق راه رفت و آخرسر گفت: میخوام بهش جواب بدم.
و با کلی خجالت و خنده و ادا و اصول بهش گفت که دلش براش تنگ شده.
میس کیمیا در جواب به جوجه گفت که چرا اینقدر با خجالت با من حرف میزنی؟ ما که خیلی با هم دوست بودیم و بازی میکردیم! یادت رفته؟!
بعد جوجه هم بهش گفت که ایشالا کرونای زشت بره و من دوباره شما رو ببینم. و اینکه مرسی پیام دادین و من خیلی خوشحال شدم پیامتو شنیدم!!
مکالمه ساعت دوازده و نیم شب با درخواست عکس از طرف میس کیمیا و ژست گرفتن جوجه برا عکس تموم شد.

صبح، چشم باز نکرده دوید تو اتاقم و گفت: عمه! چک کن ببین میس کیمیا برام میام نداده؟!
و تا ظهر با هر دینگ گوشی من از جا پرید!
دیگه عصری طاقتش تموم شد و گوشی رو برداشت و رفت تو اینستا و دایرکت داد: میس کیمیا من حوصله م سر رفته! میشه بهم پیام بدی؟!
اون مربی طفلی هم چند دقیقه بعدش با کلی ابراز محبت جواب جوجه رو داد.
و جوجه در جواب گفت که من الان پیش عمه م هستم و اون داره لباس پهن میکنه رو بند (اینا رو من بعدا شنیدم) و منم میخوام الان برم بازی بریزم رو گوشی عمه م و دیگه خدافظ!
پیام آخر از کیمیا بود که: راستی! انگلیسی که یادت نرفته عزیزم؟!

سر شب یهو قاطی کرد.
انگار که یه چیزی یادش اومده باشه.
گفت: عمه گوشیتو بده ببینم! یه کاری دارم!
قفل گوشی رو باز کردم و دادم دستش.
صفحه دایرکت میس کیمیا رو باز کرد و در کمال ناباوری بی مقدمه بهش گفت:
"اصلا حواست هست که من هربار میومدم پیشت منو دعوا میکردی؟!!!"
و ادامه داد: "چرا! دقیقا (عشق استفاده از این لغته) انگلیسی رو یادم رفته... مممم... (رو به من) اسمش چی بود؟!... (و من با حیرت گفتم: میس کیمیا!...) بله... میس کیمیا... خیلی هم یادم رفته!"
و پیامشو بعد از ارسال پلی کرد و گوش داد و بعد خیلی جدی و بی هیچ حرفی گوشی رو برگردوند بهم.
باورم نمیشد...
چند لحظه سکوت کردم و بعد ازش پرسیدم:
عمه؟! چه احساسی داشتی، وقتی داشتی به میس کیمیا پیام میدادی؟!...
- احساس خشم!

  • پری شان

نظرات (۱)

  • کاکتوسِ خسته
  • آخرش نفهمیدم جوجه عاشق میس کیمیا شده یا چی!

    پاسخ:
    بعد از دو سه روز ابراز محبت و دلتنگی،
    یهو ورق برگشت.
    انگار که یه چیزی ته دلش بود. یه خاطره تلخ.
    که کلا همه چی رو عوض کرد.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی