پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

37-187

پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۹، ۰۶:۳۸ ق.ظ

پیام فرستادم: همه چی رو به راهه؟
طول کشید تا جواب بده و‌ دلم شور افتاد.‌ ولی زنگ‌ نزدم. تو ذهنم تصورشون کردم با اون چهار تا چمدون بزرگ و دو تا کوله پشتی سنگین و کیف های دوشی و دف و تمبکی که تو دلشون پر از لباس بود و فکر کردم دیگه این وسط گوشی جواب دادن سختشونه...
بالاخره جواب داد: آره خدا رو شکر
نوشتم: خدا رو شکر... سفرتون به سلامت
و اشکهام از کنار صورتم سر خورد پایین و فرو رفت تو بالش...
اشک هایی که روزهاست حبس شدن پشت پلکهام. که مبادا با دیدنش اذیت بشن و نتونن با همه ی دلشون برن پی زندگی و آینده شون... که بخوان به تیکه از دلشون رو‌ جا بذارن...

 

...

 

دادا و گلی رفتن پی تجربه های جدید تو یه گوشه ی دیگه ای از دنیا...

 

  • پری شان

نظرات (۱)

چمدان دست تو و ترس به چشمان من است

این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است

 

+در پناه خدا باشند....

++یعنی فسقل عمه هم رفت؟!

پاسخ:
نهههه...
اگه اونا میرفتن که دیگه دق میکردم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی