پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

38-74

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۴۱ ب.ظ

اومد، از تو کلید در، با بغض گفت: عمه خداحافظ!... و آروم زد زیر گریه...
بهش گفتم: قربونت برم! نمیتونم بیام بغلت کنم! از دور می‌بوسمت...
گفت: عمه ما بازم میایم خونه تون...
و بعد پنج ماه رفتن. با نوزاد ده روزه. و من اینجا نشستم تو تختم با یه تب لعنتی و سرفه و اشکهایی که بند نمیاد...
خدایا این دیگه خارج از توانم بود... هم این درد و از اون بدتر اضطراب سلامتی جوجه، نی‌نی،مادرش، برادرم، مادرم، پدرم...
صبح اگه بتونم میرم تست بدم...
حالم مثه اون شبه که عمه رفت...
هیچ دلیل منطقی برای این همه غم و دلتنگی که الان دارم وجود نداره... نمیدونم چمه... فقط دلم میخواد گریه کنم...

 

  • پری شان

نظرات (۲)

  • هانی هستم
  • الان خوبی؟

    پاسخ:
    زنده موندم! ✋
    پریروز تستم منفی شد.
    بالاخره از خانه برون رفتم.
    ممنون. 🌹
  • هانی هستم
  • خدا رو شکر :) همواره منفی باشید!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی