پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

روز نوشت های شخصی

پریشان نوشت

ای روی دلارایت مجموعه ی زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۴/۰۳
    40-3

38-206

پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۰۱:۱۱ ب.ظ

وقتی تو خونه تنهام، فقط یاد اون روزهای دوسال پیش میفتم و تنهایی های زیادش...
مامان رفته برای جراحی.‌ بابا هم همراهش رفت.
نرفتم کارگاه و از صبح دارم جمع و جور میکنم، که از وقتی مامان برگرده باید از عیادت کننده ها پذیرایی کنیم.
خونه ساکته و من غرق شدم تو فکر و خاطره...

چند روز پیشا، یه متن طولانی، مثنوی هفتاد من،
نوشتم و بعد از شش ماه براش فرستادم.
گفتم این حرفایی ه که تو دلم مونده و هرچه نکردم نشد که بیخیالشون بشم...
تشکر کرد و‌ گفت میخونه...
از وقتی فرستادم، هم یه حس سبکی دارم و هم یه حس ناراحتی و دلتنگی...
داستان ما از اولش دو طرف داشت...‌
و من دائم تو جنگ بودم انگار...
نامه رو فرستادم به امید صلح، که هنوز حاصل نشده.

  • پری شان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی